جدول جو
جدول جو

معنی وصل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

وصل کردن
اپیوختن پیوستن پیوند دادن کرواییدن کلواییدن پیونددادن پیوستن مقابل فصل جدا کردن: (تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی) (مثنوی)، پیوند زدن بدرخت
فرهنگ لغت هوشیار
وصل کردن
Plug
تصویری از وصل کردن
تصویر وصل کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وصل کردن
conectar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وصل کردن
enchufar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وصل کردن
podłączyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
وصل کردن
подключать
دیکشنری فارسی به روسی
وصل کردن
підключати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وصل کردن
inpluggen
دیکشنری فارسی به هلندی
وصل کردن
einstecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
وصل کردن
brancher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وصل کردن
collegare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وصل کردن
जोड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
وصل کردن
লাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
وصل کردن
takmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وصل کردن
꽂다
دیکشنری فارسی به کره ای
وصل کردن
(SWAHILI)unganisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
وصل کردن
插入
دیکشنری فارسی به چینی
وصل کردن
差し込む
دیکشنری فارسی به ژاپنی
وصل کردن
לחבר
دیکشنری فارسی به عبری
وصل کردن
menyambung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وصل کردن
เสียบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
وصل کردن
وصل
دیکشنری فارسی به عربی
وصل کردن
لگانا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وصول کردن
تصویر وصول کردن
به دست آوردن، پولی یا چیزی از کسی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واصل کردن
تصویر واصل کردن
رساندن پیوند دادن رساندن موجب پیوستن شدن، بحق رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصی کردن
تصویر وصی کردن
کسی را وصی خود قراردادن
فرهنگ لغت هوشیار
دریافت کردن گرفتن، به دست آوردن الفنجیدن الفیدن بدست آوردن تحصیل کردن، دریافت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
وژمگیدن پرگاله کردن پینه زدن، یا وصله کردن شکم. ته بندی غذا خوردن خوردن مقدار کمی نان و خوراک یا تنقل برای کاستن از شدت گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصلت کردن
تصویر وصلت کردن
زنا شویی کردن پیوند بستن ازدواج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصف کردن
تصویر وصف کردن
زابیدن ستودن شرح چیزی را دادن تعریف کردن: (پس چون وصف خوی کرده بود وصفی عام مرهمه رالله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فصل کردن
تصویر فصل کردن
((فَ کَ دَ))
جدا کردن، حساب پس دادن، تصفیه حساب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وصلت کردن
تصویر وصلت کردن
((~. کَ دَ))
ازدواج کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ول کردن
تصویر ول کردن
رها کردن، آزاد کردن، ول کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ول کردن
تصویر ول کردن
ول دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمل کردن
تصویر حمل کردن
ترابردن
فرهنگ واژه فارسی سره